اختلاط فرهنگ ها
امشب که از کالج بر می گشتیم به اتفاق یکی از هم کلاسی های خوب افغانمان ، آقای کریم پارکر که از نویسندگان و روزنامه نگاران
مقیم تورنتو هستند کلی راجع به زندگی افغان های مهاجر تو کشوری مثل کانادا حرف زدیم. جالبه که به زعم ایشون هم هنوز خیلی از خانواده های افغان با همون فرهنگ و اعتقادات سنتی خودشون زندگی می کنند. هر چند که بعضی از آنها هم با فرهنگ جامعه جدید خودشون را تطابق دادند و خوبی آن را گرفتند و بدی آن را گذاشتند
یاد یکی از دوستان جوان افغانم افتادم. پارسال با هم تو کالج هم کلاس بودیم.تقریبا 20 ساله بود. روزها می آمد کالج و شب ها می رفت تو یه پیتزا فروشی سخت کار می کردش. طفلکی سر کلاس اصلا رمق نداشت.این دختر افغان نه ابرو بر می داشت و نه آرایش می کرد و موهای صورتش را اصلاح می کرد. پدرش هم چند سال پیش فوت شده بود و او مسوول بخش اصلی مخارج خونه بود. می گفت مادرش اجازه نمی ده که حتی با جنس مخالفش تلفنی حرف بزند و برود بیرون
می گفت دلش می خواهد که با پسر دلخواهش دوست بشود و بعد با ان کسی که دوست دارد ازدواج کند اما در فرهنگشون این کار محال بود. می گفت البته اینجا بیشتر آزادی دارم تا افغانستان ،اینجا لااقل می تونم بروم درس بخونم و برم کار کنم
خلاصه کلی یاد این دختر کردیم.یادش به خیر
No comments:
Post a Comment